در دو چشمش گناه می خندید
بر رخش نور ماه می خندید
در گذرگاه آن لبان خموش شعله ئی بی پناه می خندید شرمناك و پر از نیازی گنگ با نگاهی كه رنگ مستی داشت در دو چشمش نگاه كردم و گفت: باید از عشق حاصلی برداشت سایه ئی روی سایه ئی خم شد در نهانگاه رازپرور شب نفسی روی گونه ئی لغزید بوسه ئی شعله زد میان دو لب |
53944 بازدید
1 بازدید امروز
142 بازدید دیروز
283 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian