میون یه دشت لخت
زیر خورشید کویر
مونده
یک مرداب پیر
توی دست خاک اسیر
منم اون مرداب پیر
از همه دنیا جدا
داغ خورشید
به تنم
زنجیر زمین به پام
من همونم که یه
روز
می خواستم دریا بشم
می خواستم بزرگترین
دریای دنیا بشم
آرزو داشتم
برم
تا به دریا برسم
شبو آتیش بزنم
تا به فردا
برسم
اولش چشمه بودم
زیر آسمون پیر
اما از بخت
سیاه
راهم افتاد به کویر
چشم من
چشم من به اونجا بود
پشت اون کوه بلند
اما دست سرنوشتسر رام یه چاله کند
توی چاله
افتادم
خاک منو زندونی
کرد
آسمونم نبارید
اونم سر گرونی کرد
حالا یه مرداب شدم
یه اسیر نیمه جون
یه طرف میرم به
خاک
یه طرف به آسمون
خورشید از اون بالاها
زمینم از این پایین
هی
بخارم می کنن
زندگیم شده همینبا
چشام مردنمو
دارم اینجا
میبینم
سر نوشتم
همینهمن اسیر
زمینم
53506 بازدید
12 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
44 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian