شاخهگلي که دستم بود سر خم کرده داشت مي پژمرد
طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتيمو سر کلاغ ها خالي کردم!!
گل رو هم انداختم زمين، لگدش کردم. گَند زدم
بهش. گل برگهاش کنده، پخش، لهيده شد...
بعد، يقهي پالتوم رو دادم بالا،
دستهام رو کردم تو جيبهاش، راهم رو کشيدم رفتم...
نرسيده به در پارک، صداش از
پشت سر اومد!!!
صداي تند قدم هاش و صداي نفس نفس هاش هم مي اومد.
برنگشتم
به رووش. حتي براي دعوا، مُرافعه، قهر... از در خارج شدم.
خيابون رو به دو
گذشتم. هنوز داشت پشتم مياومد. صدا
پاشنهي چکمه هاش رو ميشنيدم. ميدويد و صدام ميکرد!!
اون طرف خيابون،
ايستادم جلو ماشين. هنوز پشتم بهش بود. کليد انداختم در ر باز کنم، بشينم، برم.
براي هميشه...
باز کرده نکرده، صداي بووق � ترمزي شديد و فرياد � نالهاي کوتاه
ريخت تو گوشهام, تو جونم.
تندي
برگشتم. ديدمش. پخشِ خيابون شده بود. به رو افتاده بود جلو ماشيني که بهش زده بود و
راننده ش هم داشت تو سر خودش ميزد!!
سرش خورده بود رو آسفالت، پکيده بود و خون
راه کشيده بود و ميرفت سمت جووي کنار خيابون.
ترسخورده!!
هول دويیدم
طرفش!!
بالا سرش ايستادم!!
مبهوت!!
گيج!!
منگ!!
هاج و واج نگاش
کردم!!
تو دست چپش بستهي کوچکي بود. کادو پيچ. محکم چسبيده بودش...
نگام رفت
موند رو آستينِ مانتوش که بالا شده، ساعتش پيدا بود!!
چهار و پنج دقيقه!!
نگام برگشت ساعت خودمو
ديدم.
چهار و چهل و پنج
دقيقه!!
گيج!!
درب و داغون!!
نگا به ساعت رانندهي بخت برگشته
کردم.
عدل چهار و پنج دقيقه
بود!!
اینه عشقی که دیوونه وار دنباله ما آدماست, ولی نمیبینمشون...
53591 بازدید
30 بازدید امروز
67 بازدید دیروز
126 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian